سلام منم شهناز یک خاطره جدید. همین هفته گزشته با خانواده رفتیم شمال. 5شنبه صبح خواستیم بریم دریا وقتی برمیگشتیم توی ماشین خواهر کوچیکم هی گفت پشتم میسوزه ولی کسی اهمیتی نداد تا دیگه نتونست تحمل کنه و وایسادیم پیاده شه من دیدم یک زنبور به مانتوش چسبیده تا دست زدم افتاد مرد. رفتیم ویلا لباساش رو دراورد دیدم خیلی ورم کرده مامانم براش شست و یک کم فشار داد شاید زهرش در بیاد ولی نشد بغد از یک ساعت دردش انقدر زیاد شد که من ماشین رو برداشتم ببرمش بیمارستان. تا رسیدیم رفتیم اورژانس رو دکتر امد بالاسرش گفت جاش رو ببینم خواهرم دمر خوابید و من ماتتو و بلیزش رو زدم بالا که دکتر معاینه کنه . دستکش دستش کرد و یک کم جای گزیدگی رو مالید و بعدش تب سنج گذاشت تو دهتش. گفت خیلی دیر شده و زهرش تو بدنش پخش شده تبش هم بالاست یک پماد داد گفت سریع این رو براش بمال که درد و سوزشش خوب بشه بعد بیا نسخه اش رو بگیر من هم همین کار رو کردم نسخه رو که داد گفت 2 تا آمپول رو همین الان بزنه قرصاش رو هم سر وقت بخوره. رفتم دارو خانه امپولا رو گرفتم یک قبض تزریق هم گرفتم و دادم به پرستار. پرستار حدود 40 ساله و خیلی خسته و بد اخلاق بود رفتم پیش خواهرم نشسته بود لبه تخت گفت بریم گفتم بهتری گفت پماده خوبم کرد گفتم موقتیه برای اینکه اساسی خوب بشی بازم دارو داری گفت خوب بگیر بریم خونه گفتم 2 تا هم امپول داری همینجا بزن. سریع بغض کرد و گفت اینجا الان منو داغون میکنند. من اینجا نمیزنم. توی تهران هم که میخوا د امپول بزنه همیشه باید بره یک بیمارستان یا درمونگاه شیک . گفتم چاره ای نیست باید زود بزنی بیشتر از این به بدنت صدمه نزنه .راضیش کردم با ترس و بغض دمر خوابید. مانتوش رو دادم بالا و شلوار و شورتش رو دادم تا وسط باستش پایین گفت اینقدر نده پایین گفتم پرستارش زنه نترش. کاملا خودش رو سفت کرده بود گفتم اینقدر نترس اروم بخواب. پرستاره با آمپول و سرنگ امد یکیش رو اماده کرده بود سریع الکل رو مالید و تا خواهرم برگشت ببینه چه خبره و به عادت همیشگیش بگه یواش بزنید سوزن رو فرو کرد و یکهو خواهرم گفت ای ای پرستاره هم گفت اروم بخواب نفس عمیق بکش من به خواهرم گفتم دستات رو بگذار کنارت راحت باش هنوز جمله من تموم نشده بود که پرستاره سوزن رو کشید بیرون و به من گفت پنبه رو نگه دارم امپول بعدی رو برداشت که حاضر کنه یک امپول گردی گنده با 2 تا آب مقطر. اول یک اب مقطر رو کشید تو سرنگ بعد خالیش کرد تو گرد تکونش داد و دوباره کشید تو سرنگ بعدش هم اب مقطر دوم رو کشید تو سرنگ و شروع کرد به تکون دادن خواهرمم زیر چشمی نگاه میکرد و رنگش بیشتر میپرید. من منتظر بودم سوزن رو عوض کنه ولی اصلا یادش نبود من هم جرات نکردم چیزی بگم. امد بالا سر خواهرم من طرف دیگه رو اماده کردم یک کم مانتوش رفته بود بالا و پرستاره جای گزیدگی رو دید گفت اینجا رو زنبور زده گفتم اره گفت اگر اینطرف امپول بزنم دردشون باهم قاطی میشه خواهرم گفت اخه دیگه درد نمیکنه گفت شب دوباره درد میکنه این امپول هم یک کم درد داره شب نمیتونی جفتش رو تحمل کنی. همون طرف قبل رو الکل زد و سوزن رو با فشار تمام فرو کرد خواهرم از درد سوزن یک جیغ کوچیک کشید و پاش رو اورد بالا دوباره پرستاره گفت اروم بخواب و نفس عمیق بکش . شروع کرد به تزریق از اول تا اخرش ناله کرد و بلند ای ای میکرد تا اخرش که سوزن رو در اورد و خواهرمم صورتش پر از اشک بود .
سلام بچه ها.من از 3 شب پیش دارم آمپول میزنم.3تا پنی سیلین6.3.3 و یه دونه جنتامایسین.اولین آمپولو تو همون درمونگاه زدم.خانمه پرستاره خیلی خوب امپول زد.چون پنیسیلین بود موقع تزریق یکم لفتش داد تا کمتر دردم بیاد.جنتمایسین رو هم زدم.فقط موقعی که سرنگو فرو میکرد یخورده دردم اومد.ولی سر امپول دومی یه خانمه دیگه بود که پدرمو در آورد.سرنگو یهویی تقریبا وسطای باسنم زد.انگار نه انگار که من آدمم.به زور تا خونه خودمو رسوندم و تا یه ربع روی بخاری نشسته بودم تا دردش تسکین پیدا کنه.دیشب هم که واسه سومی رفتم همون خانم شب قبل بودش.تموم گرمای بدنم ریخت.میخواستم برگردم بیام.ولی چون رفته بودم تو اورژانس و اون منو دیده بود روم نشد.امپولمو بهش دادم و بهش گفتم که دیشبی خیلییییییییی درد داشت خندید و گفت خب میگفتی درد داره.منم گفتم حالا امشبرو میبینیم و تعریف میکنیم.بعد اینکه امپولو اماده کرد بهم گفت که بخوابم رو تخت.شلوارمو تا وسطای باسنم داد پایین.پنبه رو هم مثل شب قبل بازم وسطای باسنم مالید.این بار بهم گفت یه نفس عمیق بکش.خدایا نفسم از ترس بالا نمی اومد.گفت اماده ای منم گفتم اره.بعد سرنگو مثل میخی که تو چوب فرو میکنن تو باسنم زد.دردش از دیشبی بیشتر بود.گفتم باز هم که دردم اومدخیلی درد داره.گفت الآن تموم میشه چیزی نمونده اخرشه.وقتی تموم شد سرنگو در آورد و بهم گفت دو سه دقیقه همینطور دراز بکشمو بعد بلند شم.علیرضا هستم 17 ساله
شوهر من دکتره ، وقتی میخواد آمپول بزنه اول با ناخن میزنه به کون آدم که آدم فکر کنه سوزنو زده شل کنه ، اما من از وقتی فهمیدم دیگه نمیتونم شل کنم ، اونم خیلی مهربونه اما میدونه که آمپول زدن منو خیلی تحریک میکنه واسه همین همش تهدیدم میکنه که محکم تر میزنه ! یه بار که آمپولم زده بود بعدش اسپنکم کرد ، خیلی وحشتناک درد داشت ، اینقدر جیغ زدم یه مولتی ویتامین هم رو کون کبودم زد ، اما شبش خیلی بهمون خوش گذشت چون کونمو برام میمالید و سوراخشو لیس میزد .
سلام بچه ها بازم کسی میاد اینجا ؟ هرکی که این کامنت رو میبینه بیاد تا تو فرومی که آدرسش رو می نویسم دور هم جمع بشیم . منتظرتون هستم . http://rooyafeet.mess.tv/t133-injection اصل کار فروم در مورد فوت فتیش هست ولی توی قسمت فتیش های دیگر یه تاپیک باز کردم که اونجا باهم باشیم
مهناز شوهر منم دکترع و خیلی هم امپول میزنه میدونه من از امپول میترسم وقتی میخواد بزنه خواهر شوهرم هم میاد که پاهامو رو بگیر من الان میخوام امپول بزنم خواهر شوهر که اسمش ملیس هست داره پنبه الکل رو میماله روی کونم خیلی حال میده شوهرم اند که بزنه ملیس صفت پامو گرفته شوهرم دار کونم رو میماله اخ سوزن رو زد ملیس داره جای سوزن رو لیس میزنه من با خواهر شوهر خیلی راحتن
۲۰ نظر:
سلام منم شهناز یک خاطره جدید. همین هفته گزشته با خانواده رفتیم شمال. 5شنبه صبح خواستیم بریم دریا وقتی برمیگشتیم توی ماشین خواهر کوچیکم هی گفت پشتم میسوزه ولی کسی اهمیتی نداد تا دیگه نتونست تحمل کنه و وایسادیم پیاده شه من دیدم یک زنبور به مانتوش چسبیده تا دست زدم افتاد مرد. رفتیم ویلا لباساش رو دراورد دیدم خیلی ورم کرده مامانم براش شست و یک کم فشار داد شاید زهرش در بیاد ولی نشد بغد از یک ساعت دردش انقدر زیاد شد که من ماشین رو برداشتم ببرمش بیمارستان. تا رسیدیم رفتیم اورژانس رو دکتر امد بالاسرش گفت جاش رو ببینم خواهرم دمر خوابید و من ماتتو و بلیزش رو زدم بالا که دکتر معاینه کنه . دستکش دستش کرد و یک کم جای گزیدگی رو مالید و بعدش تب سنج گذاشت تو دهتش. گفت خیلی دیر شده و زهرش تو بدنش پخش شده تبش هم بالاست یک پماد داد گفت سریع این رو براش بمال که درد و سوزشش خوب بشه بعد بیا نسخه اش رو بگیر من هم همین کار رو کردم نسخه رو که داد گفت 2 تا آمپول رو همین الان بزنه قرصاش رو هم سر وقت بخوره. رفتم دارو خانه امپولا رو گرفتم یک قبض تزریق هم گرفتم و دادم به پرستار. پرستار حدود 40 ساله و خیلی خسته و بد اخلاق بود رفتم پیش خواهرم نشسته بود لبه تخت گفت بریم گفتم بهتری گفت پماده خوبم کرد گفتم موقتیه برای اینکه اساسی خوب بشی بازم دارو داری گفت خوب بگیر بریم خونه گفتم 2 تا هم امپول داری همینجا بزن.
سریع بغض کرد و گفت اینجا الان منو داغون میکنند. من اینجا نمیزنم. توی تهران هم که میخوا د امپول بزنه همیشه باید بره یک بیمارستان یا درمونگاه شیک . گفتم چاره ای نیست باید زود بزنی بیشتر از این به بدنت صدمه نزنه .راضیش کردم با ترس و بغض دمر خوابید. مانتوش رو دادم بالا و شلوار و شورتش رو دادم تا وسط باستش پایین گفت اینقدر نده پایین گفتم پرستارش زنه نترش. کاملا خودش رو سفت کرده بود گفتم اینقدر نترس اروم بخواب.
پرستاره با آمپول و سرنگ امد یکیش رو اماده کرده بود سریع الکل رو مالید و تا خواهرم برگشت ببینه چه خبره و به عادت همیشگیش بگه یواش بزنید سوزن رو فرو کرد و یکهو خواهرم گفت ای ای پرستاره هم گفت اروم بخواب نفس عمیق بکش من به خواهرم گفتم دستات رو بگذار کنارت راحت باش هنوز جمله من تموم نشده بود که پرستاره سوزن رو کشید بیرون و به من گفت پنبه رو نگه دارم امپول بعدی رو برداشت که حاضر کنه یک امپول گردی گنده با 2 تا آب مقطر. اول یک اب مقطر رو کشید تو سرنگ بعد خالیش کرد تو گرد تکونش داد و دوباره کشید تو سرنگ بعدش هم اب مقطر دوم رو کشید تو سرنگ و شروع کرد به تکون دادن خواهرمم زیر چشمی نگاه میکرد و رنگش بیشتر میپرید. من منتظر بودم سوزن رو عوض کنه ولی اصلا یادش نبود من هم جرات نکردم چیزی بگم.
امد بالا سر خواهرم من طرف دیگه رو اماده کردم یک کم مانتوش رفته بود بالا و پرستاره جای گزیدگی رو دید گفت اینجا رو زنبور زده گفتم اره گفت اگر اینطرف امپول بزنم دردشون باهم قاطی میشه خواهرم گفت اخه دیگه درد نمیکنه گفت شب دوباره درد میکنه این امپول هم یک کم درد داره شب نمیتونی جفتش رو تحمل کنی. همون طرف قبل رو الکل زد و سوزن رو با فشار تمام فرو کرد خواهرم از درد سوزن یک جیغ کوچیک کشید و پاش رو اورد بالا دوباره پرستاره گفت اروم بخواب و نفس عمیق بکش . شروع کرد به تزریق از اول تا اخرش ناله کرد و بلند ای ای میکرد تا اخرش که سوزن رو در اورد و خواهرمم صورتش پر از اشک بود .
نازی. دلم سوخت...
من دیروز واسه خالم امپول زدم. براتون تعربف میکنم...
تو فوقالعاده ای . واقعا وبلاگت عالیه . حتما به نوشتن ادامه بده .
www.injection3.blogfa.com وبلاگ آمپولی
agar kasi rajebe ampul tazrigh soali dasht mitune beporse
injectionwoman@yahoo.com
سلام بچه ها.من از 3 شب پیش دارم آمپول میزنم.3تا پنی سیلین6.3.3 و یه دونه جنتامایسین.اولین آمپولو تو همون درمونگاه زدم.خانمه پرستاره خیلی خوب امپول زد.چون پنیسیلین بود موقع تزریق یکم لفتش داد تا کمتر دردم بیاد.جنتمایسین رو هم زدم.فقط موقعی که سرنگو فرو میکرد یخورده دردم اومد.ولی سر امپول دومی یه خانمه دیگه بود که پدرمو در آورد.سرنگو یهویی تقریبا وسطای باسنم زد.انگار نه انگار که من آدمم.به زور تا خونه خودمو رسوندم و تا یه ربع روی بخاری نشسته بودم تا دردش تسکین پیدا کنه.دیشب هم که واسه سومی رفتم همون خانم شب قبل بودش.تموم گرمای بدنم ریخت.میخواستم برگردم بیام.ولی چون رفته بودم تو اورژانس و اون منو دیده بود روم نشد.امپولمو بهش دادم و بهش گفتم که دیشبی خیلییییییییی درد داشت خندید و گفت خب میگفتی درد داره.منم گفتم حالا امشبرو میبینیم و تعریف میکنیم.بعد اینکه امپولو اماده کرد بهم گفت که بخوابم رو تخت.شلوارمو تا وسطای باسنم داد پایین.پنبه رو هم مثل شب قبل بازم وسطای باسنم مالید.این بار بهم گفت یه نفس عمیق بکش.خدایا نفسم از ترس بالا نمی اومد.گفت اماده ای منم گفتم اره.بعد سرنگو مثل میخی که تو چوب فرو میکنن تو باسنم زد.دردش از دیشبی بیشتر بود.گفتم باز هم که دردم اومدخیلی درد داره.گفت الآن تموم میشه چیزی نمونده اخرشه.وقتی تموم شد سرنگو در آورد و بهم گفت دو سه دقیقه همینطور دراز بکشمو بعد بلند شم.علیرضا هستم 17 ساله
شوهر من دکتره ، وقتی میخواد آمپول بزنه اول با ناخن میزنه به کون آدم که آدم فکر کنه سوزنو زده شل کنه ، اما من از وقتی فهمیدم دیگه نمیتونم شل کنم ، اونم خیلی مهربونه اما میدونه که آمپول زدن منو خیلی تحریک میکنه واسه همین همش تهدیدم میکنه که محکم تر میزنه ! یه بار که آمپولم زده بود بعدش اسپنکم کرد ، خیلی وحشتناک درد داشت ، اینقدر جیغ زدم یه مولتی ویتامین هم رو کون کبودم زد ، اما شبش خیلی بهمون خوش گذشت چون کونمو برام میمالید و سوراخشو لیس میزد .
میخوام بدونم دخترها بیشتر از دیدن تزریق خوششون میاد یا آقا پسرهای محترم؟
http://butt-shots.tk/
سلام
بچه ها بازم کسی میاد اینجا ؟
هرکی که این کامنت رو میبینه بیاد تا تو فرومی که آدرسش رو می نویسم دور هم جمع بشیم .
منتظرتون هستم .
http://rooyafeet.mess.tv/t133-injection
اصل کار فروم در مورد فوت فتیش هست ولی توی قسمت فتیش های دیگر یه تاپیک باز کردم که اونجا باهم باشیم
kasi inja has ke tu darmangah kare tazrighat anjam bede?
http://persiafeet.123.st/t133-injection
لینک قبلی فروم فیلتر شده
از این لینک استفاده کنید
i,m foot and stocking lover. i like....??
myloveareyoubabe@yahoo.com
خدمات پرستاری(تزریقات وپانسمان) درمنزل
تزریق عضلانی 3500 تومان
تزریق زیرجلدی 3500 تومان
تزریق وریدی 4500 تومان
تزریق سرم 10000 تومان
کشیدن بخیه 3500 تومان
پانسمان 7000 تومان
بدون هزینه ایاب وذهاب
توسط امدادگرجهاددانشگاهی وتکنسین سابق مرکزآمبولانس
«مسعودنعیمی»
تلفن تماس 9198335799 0
9354484731 0
سوابق:
الف- 15سال امدادگری
ب-تکنسین سابق مرکزآمبولانس
پنی سیلین ،سفتریاکسون وب کمپلکس بابی حسی تزریق می شود.
masihnaimi@yahoo.com
سلام تینا جون من اصلا از کلیپ هایی میزاری نمیتونم استفاده کنم نه دانلود میشه نه اصلا میزاری من صحفحه سفید می بینم چیکارکنم
سلام من میخوام یه کانال تلگرام بذارم پراز فیلم های امپول زدن اگه موافقین بهم ایمیل بزنید nmahya786@yahoo.com
تزریقات وپانسمان درمنزل بدون درد-عضلانی 8000تومان زیرجلدی 8000تومان وریدی 9000تومان سرم 20000تومان پانسمان 9000تومان- تلفن های تماس 09127633281 -09354484731توسط تکنسین مرکزآمبولانس مسعودنعیمی
آیدی تلگرام هم بزارید
مهناز شوهر منم دکترع و خیلی هم امپول میزنه میدونه من از امپول میترسم وقتی میخواد بزنه خواهر شوهرم هم میاد که پاهامو رو بگیر
من الان میخوام امپول بزنم خواهر شوهر که اسمش ملیس هست داره پنبه الکل رو میماله روی کونم خیلی حال میده
شوهرم اند که بزنه ملیس صفت پامو گرفته
شوهرم دار کونم رو میماله اخ سوزن رو زد
ملیس داره جای سوزن رو لیس میزنه
من با خواهر شوهر خیلی راحتن
ارسال یک نظر